چشمت را که ببندی و دلت را باز کنی معبر خودش را نشانت می دهد.... چه مین های خوشکلی! هنوز خیلی ها در گیر و دار قبول قطع نامه دست و پا میزنند و نمی فهمند بالأخره خرمشهر را خدا آزاد کرد یا دیپلماسی فعّال آنان!
مسئله چندان هم دشوار نیست ... از دل که به وسعت امام انتگرال بگیری می شود ... بصیرت ... همان که خیلی ها ندارند!
مصری ها نعل به نعل خطوط انقلابمان را دنبال کردند و رسیدند به روز مبارکِ بی مبارک! و لانه ی جاسوسی را تسخیر کردند و انقلاب دوم نامیدند و چقدر تمام این نام ها به گوش ما آشناست!
عربها یکی یکی اسلامی می شوند و اینجا بعضی ها تازه یادشان افتاده ایرانی شوند!
خادم الحرمین الشریفین تانک می راند بر خون شریف مرد بحرینی..... و بانکهای ما پیش فروش حج عمره انجام می دهند، تقبّل الله حاجی!
شما یادتان نیست اما یک روزی بود و پیرجمارانی بود و فریاد "جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالمـ" ـی . خمینی نیست، خامنه ای که هست! فریادهای هر روزه اش برای بصیرت و وحدت و دفاع از مظلوم ، که هست!
آن روزها که خیلی ها خون به دل امام کردند ما کودک بودیم و حواسمان نبود.... حالا همان خیلی ها قصد دل امام خامنه ای کرده اند و امّا این بار ما حواسمان هست.
ما کودکانی که نان انقلاب را خورده ایم ...... هوای انقلاب را چشیده ایم ..... عطر شهید را شنیده ایم ..... حالا حواسمان هست.
همین دنیای پر از صفر و یک را شلمچه تر از شلمچه می کنیم و کربلای پنج عشق راه می اندازیم و از ریز تا درشت فتنه ها را نشانه می رویم آن هم در کلّ عالم....